نذر روزهای گذشته ام...

ساخت وبلاگ

نذر کرده ام...

یک روز که خوشحال تر بودم..

بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد...

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و لبخند زد..

و دوباره با شوق راه افتاد..

یک روز که خوشحال تر بودم..

می آیم و می نویسم که... 

" این نیز بگذرد"

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است....

یک روز که خوشحال تر بودم.. 

یک نقاشی از پاییز می گذارم..

که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست... 

زندگی پاییز هم می‌شود.. 

رنگارنگ 

از همه رنگ

بخر و ببر 

یک روز که خوشحال تر بودم... 

نذرم را ادا میکنم... 

تا روزهایی مثل حالا

که خستگی و ناتوانی 

لای دست و پایم پیچیده است... 

بخوانمشان و یادم بیاید که 

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد.... 

و هیچ آسیاب آرامی 

بی طوفان....

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 231 تاريخ : سه شنبه 16 مهر 1398 ساعت: 20:05