قصه من و عشق تو...

متن مرتبط با «مهربان» در سایت قصه من و عشق تو... نوشته شده است

مهربانی...

  • ‍ در پایانهٔ اتوبوسرانی چشمم به یک کارگر کشاورز فصلی افتاد که "پرتقالی" دستش بود ، ظاهرا از بقچهٔ ناهارش که تازه تمام کرده بود فقط همین مانده بود . روبروی او، پسر بچهٔ نوپایی در بغل مادرش نشسته بود و چشمش به آن "پرتقال" بود. مرد وقتی متوجه نگاه پسر شد ، بلند شد و به طرفش رفت. نزدیک که رسید، به مادر نگاه کرد و با اشاره ای اجازه خواست پرتقال را به پسر بدهد ، مادر لبخندی زد. قبل از اینکه مرد پرتقال را به پسر بدهد، مکثی کرد. " پرتقال" را دو دستی نوازش کرد، بوسیدش و به پسر داد.نشستم کنار آن مرد و به او گفتم که چقدر از کاری که از او دیدم تکان خورده ام. لبخندی زد، ظاهرا خوشش آمد که از رفتارش قدردانی شد. اضافه کردم : " مخصوصا از این که پرتقال را اول بوسیدی و بعد به پسر دادی ، تکان خوردم." چند لحظه با قیافهٔ جدی ساکت ماند و بالاخره گفت : " اگر یک چیز در این شصت و پنج سالی که از عمرم می گذرد یادگرفته باشم ، این است که یا چیزی به کسی ندهم یا اگر می خواهم بدهم از صمیم قلب بدهم." بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بی توقع مهربان باشیم....

  • خیلی وقتها شده که ما خیری به یه نفر رسوندیم با نیت برای رضای خدااما؛اگه از همون آدم ضربه ای بخوریم اولین چیزی که بذهنمون می رسه اینه؛بشکنه این دست که نمک نداره یا کلا من شانس ندارم به هرکس خوبی کردم بدی دیدم."مهربان بودن عالیه" اما عالیتر اینه که از محبتی که کردیم رد بشیم.و دریافت کننده ی محبتمون را "مدیون" ندونیم.چون ما کاری برای او نکردیم که انتظار پاسخ از او داشته باشیم.اینکه از نظر اخلاقی، جواب محبت، محبته درسته. اما ما با طرف مقابل کار نداریم هر کس باید روی "درستی عمل خودش" زوم کنه.دست بی نمک دستیه که "خیری" را به دیگران رسونده و همینطور دراز مونده که کی طرف میخواد "جبران" کنه."محبت برای رضای خدا" یعنی از لحظه ای که "نیت" کردیم پاسخ را از خدا گرفتیم دیگه منتظر پاسخ از بنده اش نیستیم."بی توقع مهربان باشیم.""خدا جبران میکنه." بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها