دوران مدرسه، همکلاسیای داشتیم که به شکل ترحمبرانگیزی ناآرام بود؛ هر حرفی را توهین به خودش تصور میکرد، مدام بُراق بود به بقیه که مبادا بهش زور بگویند، مبادا حقش را بخورند.استایل نشستن و راه رفتنش شبیه جانورِ ترسیدهی کوچکی بود که هر لحظه ممکن است شکار شود؛ ناایمن، هراسان، سنگر گرفته.یک روز معلم زبانمان به انگلیسی بهش گفت: "مینا! خودت با خودت درگیری؟!"مینا گفت: "نه!" معلممان گفت: "با خودت آشتی باش!"این جمله توی گوش من زنگ زد.معلممان نگفت با بقیه صلح کن.مدارا کن، نجنگ، دشمنی نکن. نگفت با بقیه آشتی باش.گفت "با خودت آشتی باش".بعد از آن توی جمعها دقت کردم به آدمها. به آدمهای آشتی با خود."آشتی با خودها" رها و راحتند.زیاد میخندند؛ راحت میخندند؛ نگاهشان دودو نمیزند؛ لبهایشان از خشم نمیلرزد؛ نه سپر برداشتهاند و نه اسلحه کشیدهاند.کشیک کسی را نمیکشند...احساس تحتنظر بودن ندارندگوش تیز نمیکنند برای شنیدن حرفهایپشت سرچشم براق نمیکنند برای دیدن اداهای پیشرو ،احساس خفت ندارند...احساس بزرگیِ کاذب ندارند...نه به فرش ماسیدهاند، نه به توهمِ عرش چسبیدهاند؛ شکارِ کسی نیستند، شکارچیِ کسی نیستند....آشتی با خود؛ موهبت است، اولین ابزار آرامش است...."خود" دریچهی دنیاست. آشتی با خود، اولین قدم در آشتی با دنیاست، راهی برای رسیدن به تعادل و رها شدن از لقزدنها...."قهر با خودها" تمام انرژیشان را صرف توجیه قهرشان میکنند، صرف دلیلآوری برای حقانیت خودشان در دشمنی، صرف صیقلدادنِ لبههای تیز روحشان....با قدرت و جرات میگویم که هر کسی لایق دوستداشتهشدن است، هرطور که باشد و من، قول میدهم دنیا کمر نبسته به جفتپا گرفتن برای کسی فقط باید رها کرد و رها شد.... بخوانید, ...ادامه مطلب
خیلی وقتها شده که ما خیری به یه نفر رسوندیم با نیت برای رضای خدااما؛اگه از همون آدم ضربه ای بخوریم اولین چیزی که بذهنمون می رسه اینه؛بشکنه این دست که نمک نداره یا کلا من شانس ندارم به هرکس خوبی کردم بدی دیدم."مهربان بودن عالیه" اما عالیتر اینه که از محبتی که کردیم رد بشیم.و دریافت کننده ی محبتمون را "مدیون" ندونیم.چون ما کاری برای او نکردیم که انتظار پاسخ از او داشته باشیم.اینکه از نظر اخلاقی، جواب محبت، محبته درسته. اما ما با طرف مقابل کار نداریم هر کس باید روی "درستی عمل خودش" زوم کنه.دست بی نمک دستیه که "خیری" را به دیگران رسونده و همینطور دراز مونده که کی طرف میخواد "جبران" کنه."محبت برای رضای خدا" یعنی از لحظه ای که "نیت" کردیم پاسخ را از خدا گرفتیم دیگه منتظر پاسخ از بنده اش نیستیم."بی توقع مهربان باشیم.""خدا جبران میکنه." بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالبترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید!اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیاید، شانس به شما روی آورده؛ اگر راننده تاکسی، شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد، با اقبال دیگری روبهرو شده اید؛ اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید، بخت یارتان است؛ و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید.«هاروی مک کی» نویسندهی مشهور، میگوید:روزی در فرودگاه نیویورک پس از خروج از هواپیما، در محوطهای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان رانندهای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت:«لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید» سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت:«لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف میکند توجه کنید.»روی کارت نوشته شده بود: «در کوتاهترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئنترین راه ممکن و در محیطی دوستانه، شما را به مقصد میرسانم»من چنان شگفتزده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کرهای دیگر فرود آمده است!!!راننده در را گشود و من سوار اتومبیلی بسیار آراسته شدم. پس از آنکه راننده پشت فرمان قرارگرفت، رو به من کرد و گفت:«پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه ی معمولی و یک فلاسک قهوهی مخصوص برای کسانی که رژیم تغذیهای دارند هست.»گفتم: «خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم.» راننده پرسید: «در یخدان هم نوشابه هست و هم آبمیوه؛ کدام را میل دارید؟» و سپس با دادن مقداری آبمیوه به من حرکت کرد و گفت: «اگر میل به مطالعه دارید مجلات «تایم»، «ورزش» و «آمریکای امروز, ...ادامه مطلب
ذهنیت خرچنگی (Crab mentality) چیه؟«اگر من نمیتونم چیزی را داشته باشم، بقیه هم نباید داشته باشند»اما ارتباط این موضوع با خرچنگها در چیست؟!اگر شما چند خرچنگ را درون یک جعبه یا چیزی شبیه آن بیندازید، آنها میتوانند به راحتی از آن خارج شوند، ولی این اتفاق نمیافتد. میدانید چرا؟! چون هر خرچنگی که بخواهد از جعبه بیرون بیاید، بقیه خرچنگها او را پایین میکشند و مانع نجات او میشوند. این قضیه تا جایی ادامه پیدا میکند که همه خرچنگها یکی پس از دیگری میمیرند و هیچ یک نجات پیدا نمیکنند، در حالی که همه آنها میتوانستند به راحتی از جعبه بیرون بروند. بخوانید, ...ادامه مطلب
"آدم حسابی باشیم"آدم حسابیها وقتی اشتباهی میکنند،نمیترسند،فرار نمیکنند،معذرتخواهی میکنند.آدم حسابیها وارد هر رابطهای نمیشوندآدم حسابیها یا تنها هستند و تنها عشق میکنندیا وقتی وارد رابطهای میشوند،وفادار میمانند.آدم حسابیها وقتی ازدواج میکنند،نفر سوم زندگیشان میشود یک جفت پای کوچک،که زندگی را برای هر دو شیرینتر میکند.نفر سومی که هر دو دوستش دارند،نه فقط یک نفرشان به طور مخفیانه!!! بخوانید, ...ادامه مطلب