از یک جایی به بعد دلت میخواهد همه چیز را واگذار کنینامه استعفایت را روی میز دنیا بگذاری …کیفت را برداری و به دورترین جایی کهمی شناسی برویچای بنوشیسیگارت را دود کنی و به هیچ چیز فکر نکنی …از یک جایی به بعد دلت میخواهد خودت باشی تنها خودتو حافظه ای که هیچ کس را به خاطر نمی آورد …! بخوانید, ...ادامه مطلب
سال هاست برآنم که پرده از راز دل بردارم و نجوای عاشقانه ی دلم را به گوش همگان برسانم...ندایی که هردم از انتهای وجودم سر می کشد و جرأت رهایی ندارد...و بالاجبار در کنج دل اتراق می کند، تا شاید اندک زمانی نه چندان دور، شعله ی آتشین قلبم داغتر شود و به او اجازه ی خروج دهد...هان، ای عاشق دل سوخته که در کویر تنهایی ات، لب به سینه گذاشته ای و جرعه جرعه از باده ی صبر می نوشی، تا کلام از کلام باز نشود و ن,صبوری ...ادامه مطلب